میدانست امام کُشی، مُراد و مَرام پیروان ابوسفیان است و آنچه مردمان بر زبان میرانند، از سر شور است، نه از سر شعور! سیدالساجدین، لحظهای سکوت کرد و سپس تبسمی تلخ بر لب گرفت و گفت: هیهات ای بیوفایان نیرنگ باز.
متن پیشرو از سلسله متنهای «قافلهسالار؛ همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشتۀ «مجتبی فرآورده» است. او تهیهکننده و کارگردان پروژه سینمایی «ثارالله» است که مدتها پیش رهبر معظّم انقلاب بر لزوم تولید این فیلم تأکید کردند. او میگوید زمانی که به دیدار رهبر انقلاب رفته بودیم، فرمودند: چرا فیلم امام حسین(ع) را نساختید، عرض کردیم عدهای مانع شدند و نگذاشتند این فیلم ساخته شود، اگر بدانیم که رضای قلبی شما در این است که فیلم امام حسین(ع) ساخته شود خودمان را به آب و آتش میزنیم این فیلم را بسازیم، ایشان فرمودند: نه تنها خودتان را به آب و آتش بزنید، بلکه بروید از زیر سنگ هم شده این کار را انجام بدهید. بنابراین تصمیم گرفتیم ساخت فیلم را آغاز کنیم.
*****
پانزدهم محرم
اسبان دوباره زین شدند و لگام خوردند.
پرچمهای گناه، در میان سپاه طغیان و جنایت به اهتزاز درآمدند تا بار دیگر اسلام بدعت،
اسلام خلافت و خلیفهگری، اسلام اشرافیت، اسلام دروغ و فریب و سازش و نیرنگ،
و اسلام سُفیانیان را به نمایش گذارند،
و با اسارت بازماندگان روز عاشورا به مردمان شهر به شهر بگویند؛
این ما بودیم که حسین و یارانش را به مسلخ بردیم و آلالله را به اسارت گرفتیم،
و چه کس بهتر از شمر بن ذالجوشن، این منافق هرجایی برای فرماندهی؟
و همراه شمر، عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی و خولی بن یزید اصبحی با هزار سوار.
آماده شدند برای بردن کاروان به شام.
مردمان، دِگربار آمده بودند به تماشا و تماشاگری.
سیدالساجدین در غُل و زنجیر، و زنان و کودکان بر اَسترانی عریان.
سیدالساجدین زِ دورادور، نگاه سرزنش باری به آن دنیاپرستان کرد.
گفت: ای مردم! به خاطر دارید که به پدرم نامه نوشتید و با او خُدعه کردید؟
با او هم پیمان شدید و هنگام حادثه تنهایش گذاشتید و به ستیز با او برخاستید؟
با چه روی میخواهید به رسولالله بنگرید؟
هنگامی که رسولالله به شما بگوید؛ عترت مرا کُشتید، حریم مرا شکستید، و شما دیگر از اُمت من نیستید؟
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ. (۱)
«و محمد، جز فرستادهای که پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشتند، نیست.»
«آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود بر میگردید؟!»
چه بد توشهای برای خود از پیش فرستادید.
مردمان شرمگین و خجل شدند.
کسی از میان آنان فریاد کرد.
گفت: ما غفلت کردیم و در این غفلت نابود شدیم.
و دیگران، گریه کردند و شیون سر دادند.
سیدالساجدین گفت: رحمت خدا بر کسی باد که پند مرا بپذیرد،
و سفارش مرا را درباره خدا و رسولالله و اهلبیت او به خاطر بسپارد.
یکی گفت: یابن رسولالله! موعظهمان کن که فرمانبر تواییم.
دیگری گفت: پیمانت را محترم میشماریم و دلهامان را به جانب تو روانه میکنیم و هوای تو را در سر میپروریم.
آن کس دیگر گفت: صلوات خدا بر جدّت،
تو فرمان بده تا یزید را از تخت به زیر کشیم و از آنانی که بر شما ستم کردهاند بیزاری جوییم.
و شمر، سکوت کرده بود و فقط ناظر بود.
چون که او میدانست امام کُشی، مُراد و مَرام پیروان ابوسفیان است،
و آنچه مردمان بر زبان میرانند، از سر شور است، نه از سر شعور!
سیدالساجدین، لحظهای سکوت کرد و سپس تبسمی تلخ بر لب گرفت و گفت: هیهات ای بیوفایان نیرنگ باز!
میان شما و خواستههاتان پردهای کشیده شده است.
آیا برآنید با من همانگونه رفتار کنید که با پدرانم کردید؟
هرگز چنین نخواهد شد.
به خدا سوگند، هنوز آن زخم عمیقی که دیروز از قتلعام پدرم و فرزندان و اصحاب او در قلب من نشسته التیام نیافته.
هنوز داغ رحلت رسولالله را فراموش نکرده بودم که مصیبتهای پدرم و فرزندان پدرم و جّد بزرگوارم،
موی سر و محاسنم را به سپیدی نشاند.
هنوز طعم تلخ آن آلام را در گلوی خود احساس میکنم و هنوز اندوه این غمهای جانفرسا در سینهام زبانه میکشد.
پس از شما میخواهم، نه از ما طرفداری کنید و نه با ما از در جنگ و دشمنی درآیید.
ای اهل کوفه! شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین وارد شد،
که این مصیبتی بس بزرگ و کیفر آن کس که او را کُشت جهنم است. جانم به فدای او که در کنار فرات شهید شد.
و دیگر سکوت کرد و هیچ نگفت.
۱ ـ سوره آل عمران/ آیۀ ۱۴۴
ثبت دیدگاه