حدیث روز
اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة - همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است

شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ Saturday, 23 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 525 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 0×
با کاروان حسینی تا اربعین| “امام‌کُشی” مُراد و مَرام پیروان ابوسفیان است
  • ۱۴ شهریور ۱۳۹۹ ساعت: 12:54
  • شناسه : 2479
    بازدید 32
    2

    می‏‌دانست امام کُشی، مُراد و مَرام پیروان ابوسفیان است و آنچه مردمان بر زبان می‏‌رانند، از سر شور است، نه از سر شعور! سیدالساجدین، لحظه‏‌ای سکوت کرد و سپس تبسم‏ی تلخ بر لب گرفت و گفت: هیهات ای بی‌وفایان نیرنگ باز. متن پیش‌رو از سلسله متن‌های «قافله‌سالار؛ همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشتۀ «مجتبی […]

    پ
    پ

    می‏‌دانست امام کُشی، مُراد و مَرام پیروان ابوسفیان است و آنچه مردمان بر زبان می‏‌رانند، از سر شور است، نه از سر شعور! سیدالساجدین، لحظه‏‌ای سکوت کرد و سپس تبسم‏ی تلخ بر لب گرفت و گفت: هیهات ای بی‌وفایان نیرنگ باز.

    متن پیش‌رو از سلسله متن‌های «قافله‌سالار؛ همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشتۀ «مجتبی فرآورده» است. او تهیه‌کننده و کارگردان پروژه سینمایی «ثارالله» است که مدت‌ها پیش رهبر معظّم انقلاب بر لزوم تولید این فیلم تأکید کردند. او می‌گوید زمانی که به دیدار رهبر انقلاب رفته بودیم، فرمودند: چرا فیلم امام حسین(ع) را نساختید، عرض کردیم عده‌ای مانع شدند و نگذاشتند این فیلم ساخته شود، اگر بدانیم که رضای قلبی شما در این است که فیلم امام حسین(ع) ساخته شود خودمان را به آب و آتش می‌زنیم این فیلم را بسازیم، ایشان فرمودند: نه تنها خودتان را به آب و آتش بزنید، بلکه بروید از زیر سنگ هم شده این کار را انجام بدهید. بنابراین تصمیم گرفتیم ساخت فیلم را آغاز کنیم.

    *****

    پانزدهم محرم

    اسبان دوباره زین شدند و لگام خوردند.

    پرچم‏‌های گناه، در میان سپاه طغیان و جنایت به اهتزاز درآمدند تا بار دیگر اسلام بدعت،

    اسلام خلافت و خلیفه‏‌گری، اسلام اشرافیت، اسلام دروغ و فریب و سازش و نیرنگ،

    و اسلام سُفیانیان را به نمایش گذارند،

    و با اسارت بازماندگان روز عاشورا به مردمان شهر به شهر بگویند؛

    این ما بودیم که حسین و یارانش را به مسلخ بردیم و آل‌‏الله را به اسارت گرفتیم،

    و چه کس بهتر از شمر بن ذالجوشن، این منافق هرجایی برای فرماندهی؟

    و همراه شمر، عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی و خولی بن یزید اصبحی با هزار سوار.

    آماده شدند برای بردن کاروان به شام.

    مردمان، دِگربار آمده بودند به تماشا و تماشاگری.

    سیدالساجدین در غُل و زنجیر، و زنان و کودکان بر اَسترانی عریان.

    سیدالساجدین زِ دورادور، نگاه سرزنش باری به آن دنیاپرستان کرد.

    گفت: ای مردم! به خاطر دارید که به پدرم نامه نوشتید و با او خُدعه کردید؟

    با او هم پیمان شدید و هنگام حادثه تنهایش گذاشتید و به ستیز با او برخاستید؟

    با چه روی می‏‌خواهید به رسول‌‏الله بنگرید؟

    هنگامی که رسول‌‏الله به شما بگوید؛ عترت مرا کُشتید، حریم مرا شکستید، و شما دیگر از اُمت من نیستید؟

    وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ. (۱)

    «و محمد، جز فرستاده‏‌ای که پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشتند، نیست‏.»

    «آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود بر می‌‏گردید؟!»

    چه بد توشه‌‏ای برای خود از پیش فرستادید.

    مردمان شرمگین و خجل شدند.

    کسی از میان آنان فریاد کرد.

    گفت: ما غفلت کردیم و در این غفلت نابود شدیم.

    و دیگران، گریه کردند و شیون سر دادند.

    سیدالساجدین گفت: رحمت خدا بر کسی باد که پند مرا بپذیرد،

    و سفارش‏ مرا را درباره‏ خدا و رسول‌‏الله و اهل‌بیت او به خاطر بسپارد.

    یکی گفت: یابن رسول‌‏الله! موعظه‌‏مان کن که فرمانبر تواییم.

    دیگری گفت: پیمان‏ت را محترم می‏‌شماریم و دل‌هامان را به جانب تو روانه می‏‌کنیم و هوای تو را در سر می‏‌پروریم.

    آن کس دیگر گفت: صلوات خدا بر جدّت،

    تو فرمان بده تا یزید را از تخت به زیر کشیم و از آنانی که بر شما ستم کرده‏‌اند بیزاری جوییم.

    و شمر، سکوت کرده بود و فقط ناظر بود.

    چون که او می‏‌دانست امام کُشی، مُراد و مَرام پیروان ابوسفیان است،

    و آنچه مردمان بر زبان می‏‌رانند، از سر شور است، نه از سر شعور!

    سیدالساجدین، لحظه‏‌ای سکوت کرد و سپس تبسم‏ی تلخ بر لب گرفت و گفت: هیهات ای بی‌وفایان نیرنگ باز!

    میان شما و خواسته‌‏ها‏تان پرده‌‏ای کشیده شده است.

    آیا برآنید با من همانگونه رفتار کنید که با پدرانم کردید؟

    هرگز چنین نخواهد شد.

    به خدا سوگند، هنوز آن زخم عمیقی که دیروز از قتل‌عام پدرم و فرزندان و اصحاب او در قلب من نشسته التیام نیافته.

    هنوز داغ رحلت رسول‌‏الله را فراموش نکرده بودم که مصیبت‏‌های پدرم و فرزندان پدرم و جّد بزرگوارم،

    موی سر و محاسن‏م را به سپیدی نشاند.

    هنوز طعم تلخ آن آلام را در گلوی خود احساس می‌‏کنم و هنوز اندوه این غم‏‌های جان‌فرسا در سینه‏‌ام زبانه می‏‌کشد.

    پس از شما می‏‌خواهم، نه از ما طرفداری کنید و نه با ما از در جنگ و دشمنی درآیید.

    ای اهل کوفه! شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین وارد شد،

    که این مصیبتی بس بزرگ و کیفر آن کس که او را کُشت جهنم است. جانم به فدای او که در کنار فرات شهید شد.

    و دیگر سکوت کرد و هیچ نگفت.

    ۱ ـ سوره آل عمران/ آیۀ ۱۴۴

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.