ورود اسرای کربلا به کوفه و چرخاندن سر مقدس شهدای کربلا بههمراه اسرا در بازار و کوچههای شهر ازجمله وقایع روز دوازدهم محرم است.
روز دوازدهم محرم سال ۶۱ هجری همان روزی بوده است که کاروان اسیران کربلا که در رأس آنها امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها حضور داشتند، وارد شهر کوفه شد؛ همان شهری که مردمش به ظلم و ناجوانمردی مشهور بودند و زمانی با نامههای بسیار و درخواستهای متعدد امام حسین علیه السلام را به شهر خود دعوت کردند اما بین راه و در صحرای کربلا مقابل آن حضرت صف کشیده بهروی ایشان و یاران غریبشان شمشیر کشیدند.
ورود به شهر کوفه
عمربن سعد که امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت را در روز دهم محرم به شهادت رسانده بود، زنان و کودکان را بهعنوان اسیر گرفته از کربلا بهسوی کوفه برد، در این میان، امام سجاد علیه السلام نیز که بهاراده الهی بیمار شده بودند تا در این جنگ صدمهای به جان مبارک ایشان وارد نشود همراه اسیران بودند.
فاصله بین صحرای کربلا و محل شهادت امام حسین علیه السلام تا شهر کوفه حدود ۱۲ فرسخ بود و عمربن سعد تا شب کاروان اسرا را به کوفه رسانده بود، بنابراین وقتی کاروان به کوفه نزدیک شد، زمانی بود که هوا تاریک شده بود و عمربن سعد ناچار مجبور شده بود شب را کنار دروازههای کوفه بگذراند تا صبح بتواند وارد شهر شود و اسرای کربلا را به دارالاماره عبیداللهبن زیاد برساند.
آن طور که در بعضی منابع نوشته شده است، عمربن سعد اخبار کربلا را از طریق پیکی به ابنزیاد اطلاع داده بود و به همین علت از صبح روز دوازدهم محرم، شهر کوفه در محاصره و مراقبت شدید نیروهای ابنزیاد بود و جاسوسان او هر نوع حرکت مشکوک را تحت نظر داشتند. در آن مدت هیچ کسی حق حمل سلاح یا خروج مسلحانه از خانه را نداشت.
وقتی خورشید روز دوازدهم محرم به شهر کوفه تابید، عمربن سعد جلوتر از کاروان و لشکرش، خود را به دارالاماره رساند. بعد از او مأموران، کاروان اسیران کربلا را داخل شهر آوردند، این در حالی بود که شهر کوفه آن روز در محاصره و مراقبت شدید مأموران حکومتی بود.
مردمی که هنوز نمیدانستند چهکسانی بهعنوان اسیر وارد شهر آنها شدهاند، وقتی کاروان آنها را میدیدند، سؤال میکردند: «شما اسیر از کدام سرزمین و قبیله هستید؟»، و جواب میشنیدند: «ما اسیرانی از آلمحمد صلوات الله علیه هستیم!»
چرخاندن سرهای شهدا و اسیران کربلا در کوفه
عبیداللهبن زیاد به مأموران خود دستور داده بود که کاروان اسیران کربلا را بههمراه سرهای شهدای عاشورا بین بازار و کوچههای شهر کوفه بچرخانند تا همه شاهد اوج وقاحت او باشند.
در آن روز سر مبارک شهدا بین کاروان تقسیم شده بود، این کار به این علت بود که ترس و وحشت مردم از عبیدالله و گستاخی او به حداکثر برسد و کسی جرأت ایستادن در برابر او را نداشته باشد.
آن روز شهر کوفه شاهد مردمی بود که هر کدام چهرهای به خود گرفته بودند؛ گروهی از مردم گریه میکردند و نالان بودند از اینکه چرا سر مقدس نوه رسول خدا صلوات الله علیه و امام زمان خود را بر سر نیزه میبینند و گروهی احمقانه و گستاخانه میخندیدند و شادی میکردند تا شریک شادی دشمنان حضرت سیدالشهدا علیه السلام باشند.
کنار کاروان اسیران کربلا، مأموران و نیروهای لشکر عمربن سعد حرکت میکردند تا به مردم فخر بفروشند که “ما بودیم که مقابل حسین ایستاده او را مظلومانه به شهادت رساندیم.”
دفن بدنهای شهدای کربلا توسط گروهی از قبیله بنیاسد
در بعضی از روایتها این طور نوشته که بدنهای مطهر امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت که در صحرای کربلا رها شده بود، در روز دوازدهم یا شب سیزدهم محرم توسط گروهی از قبیله بنیاسد به خاک سپرده شد، در عین حال برخی از روایتها بر این تأکید دارند که وقتی آن گروه بنیاسد به کربلا رسیدند، قبرهای آمادهای را مشاهده کردند و دانستند که باید شهدا را در همان محل دفن کنند.
درمجموع روایتهایی که اشاره دفن شهدای کربلا را دارند، عموماً بر این مطلب اتفاقنظر دارند که اولین گروهی که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت، وارد کربلا شدند گروهی از زنان بنیاسد بودند. این زنان که همراه همسران و خانواده خود در نزدیکی کربلا ساکن بودند، برای آوردن آب از رود فرات بهسمت کربلا حرکت کردند که با بدنهای بدون سر امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت در صحرای کربلا مواجه شدند و فوراً با شیون و ناله به قبیله برگشته ماجرا را به مردان خود خبر دادند.
منابع:
نفس المهموم
مقتل لهوف
مقتل الحسین علیه السلام؛ عبدالرزاق مقرم
بحارالانوار؛ علامه مجلسی
آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری
ثبت دیدگاه