حدیث روز
اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة - همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است

یکشنبه, ۲۷ آبان , ۱۴۰۳ Sunday, 17 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 525 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 0×
اعمال روز هفتم ماه محرم چیست؟ + آیات
  • ۲۳ تیر ۱۴۰۳ ساعت: 13:10
  • شناسه : 4317
    بازدید 40
    2
    باز این چه شورش است که در خلق عالم است؛

    برای هفتمین روز از ماه محرم ذکر، دعا، نماز و اعمال مخصوصی در نظر گرفته شده است که در این گزارش به بیان این اعمال پر خیر می پردازیم. هفتمین روز از دهه محرم سال ۶۱ هجری قمری در کربلا شروع غوغایی عظیم بود. تعداد جنگجوها بیشتر شده بود به گونه ای که تعداد نظامیانی […]

    نویسنده : سایت جامع محرم منبع : سایت حیات
    پ
    پ

    برای هفتمین روز از ماه محرم ذکر، دعا، نماز و اعمال مخصوصی در نظر گرفته شده است که در این گزارش به بیان این اعمال پر خیر می پردازیم.

    هفتمین روز از دهه محرم سال ۶۱ هجری قمری در کربلا شروع غوغایی عظیم بود. تعداد جنگجوها بیشتر شده بود به گونه ای که تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته بودند و به جنگ و مقابله با امام حسین (ع) آمده بودند.

    اعمال روز هفتم محرم

    از اعمال روز هفتم محرم گرفتن روزه ی مستحبی است که بسیار به آن سفارش شده و موجب استجابت دعا می گردد.

    وقایع روز هفتم محرم

    هفتمین روز از دهه محرم سال ۶۱ هجری قمری در کربلا شروع غوغایی عظیم بود.

    تعداد جنگجوها بیشتر شده بود به گونه ای که تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته بودند و به جنگ و مقابله با امام حسین (ع) آمده بودند را بالغ بر ۳۰ هزار جنگجو نوشته اند.

    در این روز عبدالله بن زیاد نامه‏ ای به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن حتی قطره‏ای آب را به امام ندهد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد!!

    عمربن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با پانصد سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین و یارانش به آب شدند، و این رفتار غیر انسانی سه روز قبل از شهادت امام حسین علیه ‏السلام صورت گرفت.

    در این هنگام مردی به نام عبدالله بن حصین ازدی که از قبیله بجیله بود فریاد برداشت که: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!

    امام حسین علیه‏ السلام فرمود: خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!

    حمید بن مسلم می گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می آمد، و آن را بالا می آورد!

    و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب میخورد تا شکمش آماس میکرد ولی سیراب نمی‌شد! و چنین بود تا جان داد.

    نامه عبیدالله به عمربن سعد

    عمر بن سعد نامه ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز، به طوری که حتی قطره ای آب به امام(ع) نرسد، همان گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد!

    عمر بن سعد ۵۰۰ سوار را در کنار شریعه ی فرات مستقر کرد. یکی از آنها فریاد زد: ای حسین!… به خدا سوگند که قطره ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!

    حضرت فرمود:« خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» حمید بن مسلم می گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام(ع) عملی گشت.

    نفرین امام حسین (ع) بر سپاه دشمن

    بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگی و قحطی ( همچون سالهای قحطی یوسف در مصر) پدید آور و آن غلام ثقفی (حجاج بن یوسف) را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند.

    زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند( به توسط آن غلام) انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد.

    در روایات آمده است که هفتمین شب از محرم، به در خانه «باب الحوائج کوچک کربلا» حضرت علی اصغر (ع) می‌روند و روضه‌ی آن طفل شهید را می‌خوانند. شهیدی که به ظاهر، کودک است ولی به واقع پیر عشق است.

    تلخ‌ترین لحظات تاریخ نزدیک می‌شد؛ تمامی یاران و اصحاب امام حسین (ع) به میدان رفته و کشته شده بودند.

    در اردوگاه حق تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسین(ع) و امام سجاد(ع) که آن روز به اراده الهی بیمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسین(ع) به دست بگیرد.

    امام (ع) چون خویشتن را تنها و بی یاور دید آخرین حجت را بر مردم تمام کرد و بانگ برآورد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجو الله باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عندالله فی اعانتنا؟»

    یعنی: «آیا مدافعی هست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که از خدا بترسد و ما را یاری دهد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا ما را یاری رساند؟ آیا کسی هست که به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟».

    صدای این کمک‏ خواهی امام که به خیمه‌ها رسید و بانوان دریافتند که حسین دیگر یاوری ندارد، صدایشان به شیون و گریه بلند شد.

    امام به سوی خیمه‌ها رفت، شاید که بانوان با دیدن او اندکی آرام گیرند؛ که ناگاه صدای فرزند شش ماهه‌اش «عبدالله بن الحسین» ـ که به علی اصغر معروف بود ـ را شنید که از شدت تشنگی می‌گریست.

    علی اصغر طفلی شیرخواره بود؛ که نه آبی در خیمه‌ها بود تا وی را سیراب کنند ، و نه مادرش «رباب» شیری در سینه داشت که به وی دهد.

    امام(ع) قنداقه‌ی علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت؛ در مقابل لشکر یزید ایستاد و فرمود: «ای مردم! اگر به من رحم نمی‌کنید بر این طفل ترحم نمایید »

    اما گویی که بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنیا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا (ص) را به مشتی آب میهمان کنند، تیراندازی از بنی‌اسد (که گفته شده است «حرمله بن کاهل» بود) تیری در کمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت.

    ناگاه دستان و سینه امام(ع) به خون رنگین شد… سر کوچک و گردن ظریف طفل شیرخواره از بدن جدا شده بود…

    آتش عشق تو در من شعله‌ور بود ای پدر
    پیش تیر عشق تو ، قلبم سپر بود ای پدر

    امام(ع) دستان خود را از خون علی اصغر پر کرد و به آسمان پاشید و گفت: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» یعنی: «تحمل این مصیبت بر من آسان است چرا که خداوند آن را می‌بیند»

    در همین حال، «حصین بن تمیم» تیر دیگری افکند که بر لبان مبارک امام (ع) نشست و خون از دهان حضرت جاری شد.

    امام روی به آسمان کرد و اینگونه نیایش نمود: خدایا! سوی تو شکایت می‌کنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خویشانم می‌کنند.

    اصغر که به چهره ز عطش رنگ نداشت
    یارای سخن با من دلتنگ نداشت

    یا رب! تو گواه باش، شش‌ماهه‌ی من
    شد کشته‌ی ظلم و با کسی جنگ نداشت

    آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشیرش قبر کوچکی کند؛ بدن علی اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه‌ی کوچک را دفن کرد.

    شهادت علی اصغر (ع) از سخت‌ترین و جانگدازترین مصیبت‌ها در نزد ائمه بوده است… «مـنهال بن عمرو کوفی» گوید: در مدینه خدمت علی بن الحسین(ع) رسیدم.

    امام پرسید: «حرمله چه شد؟» عـرض کردم: مـوقـعـی که من از کوفه بیرون آمدم زنده بود. امام دست‏ها را به طرف آسمان بلند کرد و سه بار دعا کرد: «اللّهمّ أذقـه حرَّ الحدید، اللّهمّ أذقه حرّ الحدید، اللّهمّ أذقه حرّ النّار». یعنی: خدایا حرارت آهن را به او بچشان.

     

    همچنین «عقبه بن بشیر اسدی» می‌گوید امام باقر(ع) به من فرمود: «ما از شما بنی‌اسد خونی طلب داریم!» و سپس داستان ذبح شدن علی اصغر را بر من خواند.

    این نمونه‌ها، نشان‏ دهنده آن است که این داغ چگونه بر دل اهل‌بیت: مانده است.

    این مصیبت تا زمان ظهور و قیام مهدی آل محمد (عج) بر دل تمامی ملت خواهد ماند.

    الا لعنه الله علی القوم الظالمین ؛ و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.