سم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
شرح زیارت وارث که کل جملاتش و حقائقی که در آن هست در ارتباط با حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام است در دو سال گذشته به این سلام رسید، السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله.
ارث بر دو بخش است یک ارث ارث مادی است، که البته خانوادههای انبیاء هم از ارث مادی نصیب داشتند ولی این ارث مادی ماندنی نیست، ماندگار نیست، ارث مادی کمکدهنده به زندگی مادی است، به تامین معاش انسان است، قرآن مجید میفرماید ما عندکم ینفد، آنچه که نزد شماست مربوط به امور دنیایی شماست، از بین رفتنی است، تمام شدنی است، اما و عندالله باق، آنچه که از شما نزد پروردگار هست باقی میماند.
در آیه آخر سوره مزمل میفرماید وَ مٰا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اَللّٰهِ کل کارهای خیری که انجام میدهید مومن هستید و انجام میدهید اخلاص در آن رعایت میشود اینها را در قیامت در پیشگاه پروردگار مییابید، این ارثی که حضرت ابی عبدالله الحسین از ابراهیم بردند ارزشهای ماندگار است. که در آیات شریفه قرآن به ارزشهای ابراهیمی در سورههای مختلف قرآن اشاره شده است، چند آیهاش را امشب برایتان قرائت میکنم.
مٰا کٰانَ إِبْرٰاهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لاٰ نَصْرٰانِیًّا وَ لٰکِنْ کٰانَ حَنِیفاً ﴿آل عمران ، ۶۷﴾، ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، این تهمتی بوده که یهودیها به وجود مبارک ابراهیم زدند که یهودی بود، مسیحیها تهمت به حضرت زدند که نه نصرانی بود یهودیت یعنی انحراف، مسیحیت یعنی انحراف، قرآن مجید میفرماید ولکن کان حنیفا، ابراهیم یک انسان حنیفی بوده، حنیف یعنی چی؟ حنیف این معنای دقیق را دارد مستقیما فی دینه، یعنی ابراهیم دارای دینی بود که هیچ انحرافی در آن دین وجود نداشت اما آئین یهودیت آئین انحرافی است، آئین انحرافی هم توحیدش انحرافی است، هم اعتقاداتش انحرافی است، هم اعمالش انحرافی است، هم اخلاقش انحرافی است، آئین نصرانیت هم همینطور.
شما درباره اعتقاد یهود به خدا قرآن مجید را ببینید که یهود برای پروردگار عالم فرزند قائل هستند، این یک اعتقادشان است، وَ قٰالَتِ اَلْیَهُودُ عُزَیْرٌ اِبْنُ اَللّٰهِ ﴿التوبه، ۳۰﴾ خب وقتی برای خدا فرزند قائل هستند مجبورند که خدا را جسم ببینند مجبورند که خدا را اهل ازدواج بدانند، مجبورند که برای خدا همسر قائل باشند مجبورند که خدا را تشبیه به انسانها و به موجودات زنده کنند این عقیده یهود درباره پروردگار است.
اما اعتقادشان نسبت به انبیا، این را شما در تورات فعلی میتوانید ببینید برای انبیاء خدا هر معصیت کبیرهای را حتی تجاوز به محرم را یهودیان جایز دانستند، در متن تورات فعلی است، اعتقادشان به قیامت پروردگار در قرآن میگوید قیامت را اینگونه میبینند میگویند ما اگر هم وارد دوزخ بشویم ایاما معدودات سه چهار روز در جهنم هستیم بعد ما را درمیآورند و برای ابد در بهشت میبرند، اما دین انحرافی نصرانیت درباره توحید میگویند، پدر پسر، روح القدس، با همدیگر ترکیب شدند یک خدا به وجود آمده، یعنی قائل به تثلیث هستند که یک امر صددرصد انحرافی است، درباره مسیح اعتقادات سخیف دارند و پست، که در انجیل فعلی هم بیان کردند، یک جملهاش این است که در شهر قانا مسیح وارد یک عروسی شد صاحبخانه با اضطراب آمد پیش مسیح، گفت که من به اندازه مهمانها مشروب تهیه نکردم آبرویم در خطر است، مسیح گفت من را ببر کنار خمره آب آورد کنار خمره آب دمید در آب آب را تبدیل به مشروب کرد که مهمانها بخورند شب عروسی مست کنند.
حالا فکر بکنید که یهود بیدین و منحرف در دین چه تهمتهایی را به ابراهیم زدند و چه تهمتهایی را نصرانیها به ابراهیم زدند، قرآن مجید آمد دامن ابراهیم را از این تهمتها پاک کرد، ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا، ابراهیم دارای دین مستقیم بود، وجود مبارک ابی عبدالله الحسین در این زمینه وارث ابراهیم بود یعنی حنیف بود، مستقیم در دین بود، اگر کسی در دینش به حضرت سید الشهدا اقتدا بکند میشود دارای دین مستقیم، وقتی دینش مستقیم شد توحیدش درست است، نبوتش درست است، عبادتش درست است، خدمتش درست است، قیامتش درست است، و اهل نجات است. این یک آیه.
اما آیه دوم، إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِیمَ لَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ ﴿آل عمران ، ۶۸﴾، این اتباع محور آیه شریفه است، مسئله بسیار مهمی است، که ائمه ما در روایاتشان روایاتی که در مهمترین کتابهایمان نقل شده روی این اتباع اصرار دارند که مردم شیعه، از ما متابعت بکنید، در سوره آل عمران است که پروردگار عالم محبت بدون متابعت را نمیپذیرد، قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللّٰهُ ﴿آل عمران ، ۳۱﴾، این اتباع خیلی مسأله مهمی است، متابعت که همین عبادات و خدمتهای شایسته است جلوه همان ایمان باطن است، یعنی ایمان دو چهره دارد، دو حقیقت در آن ظهور دارد یکی در قلب است، یکی در اعمال است.
وجود مبارک حضرت رضا ایمان را که تعریف میکنند بنا به نقل شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا میفرمایند الایمان اقرار بالسان و اعتقاد بالجنان و عمل بالارکان، این تعریف حضرت رضا از ایمان است. ایمان اقرار به زبان است، ایمان اعتقاد به قلب است، ایمان عمل به اعضا و جوارح است یک امر قلبی تنها نیست، یک امر بسیط تنها نیست، دین مرکب است بسیط نیست، دین اعتقاد قلبی عمل به اعضا و جوارح است، اقرار به زبان است خب این متابعت که در آئین شیعه بسیار امر مهمی است.
آیه شریفه میفرماید إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِیمَ لَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُ، شایستهترین مردم نزدیکترین مردم به حضرت ابراهیم تابعان ابراهیم هستند، آنها با ابراهیم فاصله ندارند، آنها با شخصیت ابراهیم، با توحید ابراهیم، با عبادت ابراهیم، با اخلاق ابراهیم، با عمل ابراهیم فاصله ندارند، اولی یعنی نزدیکتر، یعنی اینها در صف مقدم هستند چه کسانی هستند اینها؟ للذین اتبعوه آنهایی که متابعت میکنند از ابراهیم، اقتدای به ابراهیم دارند خب آنها چه کسانی هستند؟
ببینید خود قرآن مجید روشن بیان میکند که اولی الناس به ابراهیم چه کسانی هستند، و هذا النبی، یکی از آنهایی که با ابراهیم در ارزشهایش فاصله ندارد پیغمبر است، این دیگر مهمترین تعریف خدا از پیغمبر است، که پیغمبر را یک انسان تابع دین میداند، و هذا النبی آن هم دین مستقیم، وَ هٰذَا اَلنَّبِیُّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا ﴿آل عمران ،۶۸﴾، شایستهترین مردم و نزدیکترین مردم و بیفاصلهترین مردم به ابراهیم الذین آمنوا، این الذین آمنوا چه کسانی هستند که با ابراهیم فاصله ندارند؟ چند تا کتاب مهم را اسم ببرم که از آن کتابها استفاده بکنیم و الذین آمنوا در این آیه کیان هستند؟ که با ابراهیم فاصله ندارند.
تفسیر شریف برهان یک، هشت جلد است، سید هاشم بحرانی از علمای بزرگ شیعه است، تفسیر شریف نور الثقلین، که صاحب المیزان به این تفسیر نظر داشته است، و یک مقدمه عالمانه هم بر این تفسیر نوشته است. تفسیر عیاشی که خیلی تفسیر مهمی است من در نوشتههای بعضی از علمایمان دیدم که فرمودند روایات نقل شده در تفسیر عیاشی معتبرتر از روایات کتاب شریف کافی است، اینها و الذین آمنوا را از قول ائمه طاهرین معنا کردند ائمه طاهرین علیهم السلام هستند از امیر المومنین تا امام دوازدهم، اینها با ابراهیم از نظر ارزشها بیفاصله هستند، نزدیکترینها به ابراهیم هستند، آن وقت در این منظومه تبعیت خورشید ابی عبدالله الحسین است. در این منظومه تبعیت برای او امتحان پیش آمد که برای هیچ پیغمبر و امامی پیش نیامد و به زیباترین صورت از عهده این امتحان برآمد.
در منظومه تبعیت از ابراهیم خورشید پرفروغ منظومه سید الشهدا علیه السلام است. ایمان ابراهیم را، توحید ابراهیم را عبادت ابراهیم را، اخلاق ابراهیم را از طریق متابعت به ارث برد، همه ارزشها در او تجلی کرد، همه حقایق در او جلوه کرد، این هم یک آیه.
اما آیه دیگر، این آیه هم از آیات بسیار مهم قران است بسیار مهم، وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّٰهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اِتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْرٰاهِیمَ حَنِیفاً وَ اِتَّخَذَ اَللّٰهُ إِبْرٰاهِیمَ خَلِیلاً ﴿النساء، ۱۲۵﴾، ببینید چقدر مطلب در این یک آیه است، این از معجزات قرآن کریم است که حقایق عظیمی را لطائف عظیمی را، اشارات عظیمی را در کوتاهترین جمله جا داده است، خیلی حرف در این آیه است واقعا با این آیه میشود کاملا حضرت سید الشهدا را شناخت، سوال میکند خدا یک کار قرآن سوال از مردم است، جوابش را به عقل مردم واگذار میکند مردم که دارند خوبیها و بدیها را میبینند، زشتیها و زیباییها را میبینند، درستیها و نادرستیها را میبینند، منشأ آن را هم میفهمند که علت خوبیها و بدیها چیست، علت درستیها و نادرستیها چیست، علت ظلمو عدل چیست، عدل سوالات را جواب درست میدهدو من احسن دینا این یک سوال، ممن اسلم وجهه لله، چه کسی در این عالم از نظر دین یعنی داشتن دین دینداری، چه کسی در این عالم در دین نیکوتر است نیکوتر یعنی دیگر حد نهائی، افعل تفضیل است، بالاتر که بالا ندارد زیباتر که فوق ندارد، بهتر که جلوتر ندارد، و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن، چه کسی از نظر دین یعنی دینداری، نیکوتر است، از کسی که تمام وجودش را وجه در آیه شریفه یعنی تمام وجودش را تسلیم خدا کرده، قلب و روح و عقل و سر و بدن و کار و حیات و ممات و عبادت و اخلاق و همه را تسلیم خدا کرده. یعنی در همه چیز از خدا دارد ارزش میگیرد، اسلم وجهه لله و هو محسن و انسانی است که تمام نیکوکاریها را انجام میدهد، این آدم که همه وجودش را تسلیم حق کرده، همه وجودش را از کسی دستور نمیگیرد، از کسی راه نمیگیرد از کسی چیزی نمیگیرد، تمام وجود تسلیم حق است، قدیمها آدم تسلیم را که میخواستند مثل بزنند به میت در دست غسال مثل میزدند میگفتند مرده سر دارد بدن دارد، دست و پا و چشم و گوش دارد، ولی تمامش را واگذار به غسال کرده، او هر کاری برای این مرده میکند این مرده کاملا تسلیم است چون و چرا ندارد، اینجور مثل میزدند آدم تسلیم به پروردگار را، تسلیم یعنی خدایا من نسبت به تو، نسبت به آفرینش تو، نسبت به احکام تو، نسبت به دین تو، نسبت به انبیا تو، نسبت به خودم، شکلم، عمرم، مرگم، برزخم، قیامتم چون و چرا ندارم، هر چی بخواهی میشوم و هر چی برایم مقرر میکنی روی چشمم میگذارم این آدم تسلیم.
غیر از این مثل مرده دست غسال یک قطعه کوتاه از یک روایت را درباره تسلیم برایتان بگویم حال تسلیم عجیب حالی است که آدم در مقابل حق نلرزد، چون و چرا برایش نیاید، خیلی مهم است، عبدالله ابن یعفور وارد بر حضرت صادق شد یک جمعی هم در اتاق بودند، یک اناری در برابر امام صادق بود یک دانه، امام ششم به عبدالله ابن یعفور فرمودند تا کجا با مائی؟ تا کجا تسلیم ما هستی چه اندازه ما را قبول داری؟ حالا حضرت میخواستند از ناحیه او به دیگران درس بدهند یا میخواستند او را معرفی بکنند که در چه شأنی از ایمان است، گفت یابن الرسول الله این انار مگر برای یک باغ نیست، مگر برای یک زمین نیست، مگر از یک جوی آب نخورده مگر برای یک مالک نیست، اگر این انار را نصف کنی به من بفرمایید نصفش حلال است نصفش حرام است من اصلا سوال نمیکنم چرا حلال و حرام را قبول میکنم، این حال حال کمی نیست، که در مقابل حق برای آدم چون و چرا نیاید، چرا اینجوری شد چرا اینجوری میشود چرا این کار را در حق من نکرد چرا این ثروت را به من نداد، چرا این قیافه را به من نداد، تسلیم همین انسانی که در برابر پروردگار عالم یک حال ایمانی عرفانی ملکوتی دارد که او را در مقابل خدا تا آخر عمر ساکت نگه میدارد و همه چیز خدا را به جان قبول میکند، این آیه مربوط به جوانی ابراهیم است اینی که میخواهم بخوانم.
إِذْ قٰالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ ، پروردگارش به او گفت اسلم، یک بار خدا به ابراهیم گفت اسلم، پروردگار میفرماید قٰالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ اَلْعٰالَمِینَ ﴿البقره، ۱۳۱﴾، گفت من برای پروردگار جهانیان تسلیم شدم تسلیم شد تا از دنیا رفت، اینجا حیفم میآید این نکته را نگویم عجب نکتهای است که نمیدانم تا حالا به نظر شما آمده در کتابها ندیدم این نکته را، اگر هم باشد من ندیدم کتابهای مربوط به کربلا و اصحاب را زیاد خواندم، این نکته را ندیدم که حالا بخواهم برایتان بگویم، یک عدهای با حضرت ابی عبدالله الحسین از مدینه آمدند مکه، که همینها از مکه آمدند کربلا، تعدادی در مکه به حضرت پیوستند آمدند کربلا، یک چند تایی در راه به حضرت پیوستند آمدند کربلا، یک تعدادی از بصره نزدیک ایران حرکت کردند آمدند پیوستند به ابی عبدالله که یکیشان عصر عاشورا رسید، دیر دیگر رسید، ولی عصر رسید و شهید شد، یک تعدادی از کوفه آمدند، شما در احوالات این هفتاد و دو نفر که هست چه احوالات اهل بیت، چه اصحاب، ببینید یک نفر اینهایی که از مدینه با او آمدند از مکه آمدند در راه بهش پیوستند، از کوفه آمدند از بصره آمدند، بهش نگفتند این سفر برای چیست؟ چرا؟ و شب عاشورا بهش نگفتند ما هفتاد و دو تا هستیم اینها سی هزار نفر چرا باید این عده بسیار قلیل با این عده کثیر بجنگند، یک بار یکیشان با حضرت چون و چرا نکرد، این مقام تسلیم است در برابر خدا. در برابر پیغمبر، در برابر امام.
ببینید این حال تسلیم اگر در بعضی از خانمها و دخترها بود بیحجاب نبودند، اینها در مقابل قرآن خدا تسلیم نیستند، اینها در مقابل پیغمبر که اصرار بر حجاب دارد و خدا میگوید و سلموا تسلیما تسلیم نیستند، اینها منحرف هستند از نبوت، منحرف هستند از توحید، دیگر گنهکاران حرفهای هم همینطور آنها هم تسلیم نیستند، آنها هم منحرف هستند، خب چه کسی از نظر دینداری بهتر از کسی است که همه وجودش را تسلیم خدا کرد، هیچ کار نیکی را از دست نمیدهد، وَ اِتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْرٰاهِیمَ حَنِیفاً، و از ابراهیم که در دین مستقیم بود پیروی میکند، وَ اِتَّخَذَ اَللّٰهُ إِبْرٰاهِیمَ خَلِیلاً ﴿النساء، ۱۲۵﴾ خدا ابراهیم را به مقام خلیلی انتخاب کرد، من روایات را زیاد در این قسمت زیرو رو کردم که خلیل یعنی چه، خلیل یعنی کسی که محب و عاشق اولیاء خداست و دشمن دشمنان خداست، این یک معنی خلیل است، یک معنی خلیل این است که خدا یار او بود در همه امور، و ابی عبدالله این دو مسئله را در نهایت درجه داشتند عاشق اولیاء خدا بود دشمن دشمنان خدا بود حاضر نشد با هیچ چیز یزید بسازد، و خدا همه جا او را یاری کرد که حالا میبینید یاری خدا را نسبت به او، نیکوترین دین را داشت، بالاترین حال تسلیم را داشت، محسن به معنای واقعی بود. نیکوکار به معنای واقعی بود.
ثبت دیدگاه