یکی از شبهاتی که درباره زندگانی اهلبیت نقل میشود جریان آب آوردن حضرت ابوالفضل برای امام حسین(ع) هنگام سخنرانی امیرالمؤمنین(ع) است.
متأسفانه به دلیل عدم رجوع به منابع اصلی روایی، گاهی تحریفات و شبهاتی درباره زندگانی اهلبیت(ع) بیان میشود که هیچ سندیت تاریخی ندارد. از جمله شبهاتی که گاهی در برخی هیئات مذهبی مطرح میشود، این است که روزی هنگام سخنرانی امیرالمؤمنین(ع) بر منبر مسجد، امام حسین(ع) تشنه میشود و امام علی(ع) به حضرت ابوالفضل(ع) میفرمایند برای ایشان آب بیاورد. شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی به این شبهه پاسخ میدهد که در ادامه آن را میخوانیم:
«یکی از قضایایی که همه ما شنیدهایم راجع به روابط حضرت ابوالفضل و حضرت سید الشهداء میگویند: روزی امیرالمومنین(ع) بر بالای منبر بود و خطبه میخواند. امام حسین(ع) فرمود: من تشنهام، آب میخواهم، حضرت فرمود: کسی برای فرزندم آب بیاورد. اول کسی است که از جا برخاست، کودکی بود که همان حضرت ابوالفضل العباس بود. ایشان رفتند و از مادرشان یک کاسه آب گرفتند و آمدند (آنهم با چه طول و تفصیلی). در حالی وارد شد که روی سرش گرفته بود و آب هم میریخت. امیرالمومنین علی(ع) چشمشان که به این منظره افتاد، اشکشان جاری شد. به آقا عرض کردند: آقا شما چرا گریه میکنید؟ فرمود: بله، قضایای کربلا یادم افتاد. معلوم است که این گریز به کجاها منتهی میشود.
حاجی نوری در اینجا بحث عالیای دارد، میگوید: شما میگویید علی در بالای منبر بود و خطبه میخواند، پس در کوفه بوده است. خلافت حضرت امیر در کوفه در چه سالی بود؟ بین ۳۶ و ۴۱٫ در آن وقت امام حسین در چه سنی بود؟ مردی بود تقریباً ۳۳ ساله. میگوید: آیا اصلا این حرف معقول است که یک مرد ۳۳ ساله در حالی که پدرش دارد مردم را موعظه میکند، خطابه میخواند، یکدفعه وسط خطابه بدود: آقا من تشنهام، آب میخواهم؟! اگر یک آدم معمولی این کار را بکند، میگویید: چه آدم بیادب بیتربیتی است! و تازه حضرت ابوالفضل در آن وقت کودک نبوده، یک جوان در حدود پانزده ساله بوده است. یک چنین جعلی، تحریفی حالا غیر از موضوع دروغ بودنش، از نظر ارزش آیا شأن امام حسین را بالا میبرد یا پایین میآورد؟ مسلم است که پایین میآورد. یک دروغی به امام نسبت دادهایم و آبروی امام را بردهایم، طوری حرف زدیم که امام را در سطح بیادبترین افراد مردم تنزل دادیم که در حالی که پدری مثل علی دارد حرف میزند تشنهاش میشود، طاقت نمیآورد که جلسه تمام شود، حرف آقا را قطع میکند: من تشنهام، بگویید برای من آب بیاورند»
ثبت دیدگاه