حدیث روز
اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة - همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است

یکشنبه, ۳۱ تیر , ۱۴۰۳ Sunday, 21 July , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 525 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 0×
شعرخوانی هادی جانفدا در شأن حضرت رقیه (س)
  • ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ساعت: 17:34
  • شناسه : 2986
    بازدید 22
    1

    هم‌زمان با روز سوم ماه محرم، «هادی جانفدا» در “تکیه تسنیم” شعرخوانی کرد. در سومین روز از ماه محرم، هادی جانفدا با حضور در “تکیه تسنیم”، سروده‌ای در رثای حضرت رقیه(س) خواند. متن این سروده را به همراه فیلم آن در زیر می‌بینیم: تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی […]

    پ
    پ

    هم‌زمان با روز سوم ماه محرم، «هادی جانفدا» در “تکیه تسنیم” شعرخوانی کرد.

    در سومین روز از ماه محرم، هادی جانفدا با حضور در “تکیه تسنیم”، سروده‌ای در رثای حضرت رقیه(س) خواند.

    متن این سروده را به همراه فیلم آن در زیر می‌بینیم:

    تو وقتی اومدی گفتم
    که تقصیر دل من بود
    تو که دیدی بابات خوابه
    چه وقت گریه کردن بود

    حالا که اومدی پیشم
    بازم آغوشتو وا کن
    بغل کن بغضمو بازم
    غریبی مو تماشا کن

    حالا که اومدی پیشم
    بذار خلوت کنم با تو
    بذار تعریف کنم ، بعدش
    ببین من پیر شدم یا تو

    ببخش حرفای تعریفی‌م
    دیگه حرفای خوبی نیست
    ببخش واسه پذیرایی
    خرابه جای خوبی نیست

    خرابه بسترش خاکه
    خرابه بالشش خشته
    تو خیلی خاکی‌ای اما
    برای دخترت زشته

    برای دخترت زشته
    که خونش این طوری باشه
    بذار چیزی نگم شاید
    تو حرفام دلخوری باشه

    کدوم خانوم با این حالش
    پیش مهمون معذب نیست
    ببخش از راه طولانی
    سر و وضعم مرتب نیست

    اگه مهمون داری باید
    براش با جون مهیا شی
    خجالت می‌کشی وقتی
    نتونی از زمین پاشی

    نگی من بی‌ادب بودم
    نگی این دختر عاشق نیست
    نمی‌تونم پاشم از جام
    پاهام پاهای سابق نیست

    حالا چشمای کم سومو
    به هر چی جز تو می بندم
    به زورم باشه پامی‌شم
    به زورم باشه می‌خندم

    مگه تو صورتم امشب
    به غیر از خنده چی دیدی
    که از وقتی پیشم هستی
    یه بار حتی نخندیدی

    یکی دستش تو تاریکی
    به گونم خورده چیزی نیست
    یکی از من یه گوشواره
    امانت برده٬ چیزی نیست

    فقط دلتنگ تو بودم
    که اعصابم به هم ریخته
    یه قدری خسته راهم
    یه کم خوابم به هم ریخته

    می‌خوام امشب سرت تا صبح
    به روی دامنم باشه
    می‌خوام امشب شب خوب
    ازینجا رفتنم باشه

    دیگه اخماتو واکردی
    منم با بغض می‌خندم
    بیا آغوشتو وا کن
    منم چشمامو می‌بندم

     

     

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.